به گزارش مشرق،1- هنوز کاملا مشخص نیست که بازار به ثبات رسیده باشد. ما در دو سال گذشته بارها و بارها تجربههاي این چنینی را مشاهده کردیم و حتی گاهی برای چندین ماه بازار ثبات داشت، از این رو نباید از یاد برد که نميتوان به این ثبات کوتاهمدت دلخوش کرد و باید تمامی تلاش خود را در صحنههای مختلف اقتصاد، سیاسی و بینالملل معطوف به حفظ ثبات بازار کنیم. تا همین جا نیز اقتصاد ایران ضربههاي سختی از بی ثباتی بازار ارز خورده است و شوک بعدی ميتواند تعادلهاي اقتصادی – اجتماعی را به هم زند و باید کاملا از آن بر حذر بود.
2- وقتی این اطمینان حاصل شد که بازار به ثباتی بلندمدت رسیده است و متغیرهاي تنشزا در افق زمانی طولانیتری ظهور نميکند، ميتوان به فکر کاهش نرخ ارز و رساندن آن به سطح مطلوب بود. از این رو ابتدا باید به فکر رساندن نرخ بازار آزاد به سمت نرخ مبادله ای بود و در صورت وجود ذخایر مناسب به نظر ميرسد که این توانایی برای بانک مرکزی وجود دارد تا این هدف را محقق کند.
3- پس از رسیدن نرخ آزاد به نرخ مبادلهای، دو مساله ميتواند مطرح شود. آیا ميتوان این نرخ را باز هم کاهش داد؟ آیا نرخی مثلا پایین تر از 2500 تومان برای دلار آمریکا اصولا در شرایط فعلی مطلوب است یا خیر؟ به نظر ميرسد که در شرایط فعلی این نرخ هم ميتواند انگیزههاي صادراتی و تولیدی را تضمین کند و هم از نظر روانی گویی این نرخ برای عاملان چندان بالا نیست. از این رو اگر نرخ آزاد به نرخ مبادلهای در سطح 2500 تومان برسد، دولت باید از واکنش احساسی ناشی از موفقیت، به دور باشد و مدعی نباشد که باز ميخواهد بهای ارز را کاهش دهد.
4- با نرخ مرجع چه باید کرد؟ در چند ماه گذشته یکی از سیاستهاي صحیح بانک مرکزی آن بود که عملا نرخ مرجع را تبدیل به نرخ حاشیه ای کرد و تا جای ممکن هر گونه برداشت دلاری را با نرخ مرجع از بین برد. اکنون به نظر ميرسد که دیگر برابری نرخ مرجع با نرخ مبادله ای آن چنان شوکی را به علت تخصیص محدود آن به کالاهاي با اولویت بالا بر بازار ایجاد نکند. با این وجود، این کار باید با شفافیت تمام و دادن سیگنالهاي اطلاعاتی به عاملان صورت گیرد و آنان را مطمئن کند که اصولا ارز زیادی با نرخ مرجع تخصیص داده نمیشده است.
البته اینکه آیا نرخ مرجع باید برابر با نرخ مبادلهای باشد، بستگی به تصمیم سیاستگذاران اقتصادی دارد. برخیها معتقدند که کالاهای تخصیص یافته با نرخ مرجع استراتژیک بوده و نميتوان ارز آن را به این سادگی افزایش داد. به هر شکل، چون اصولا تخصیص این ارز کاملا محدود شده است، مشکلات ناشی از فساد اقتصادی و دو گانگی نرخ در آن کمتر مشهود است و دولت بیشتر ميتواند به فرآیند تخصیص ارز نظارت کند. با این وجود، در بلند مدت نميتوان برای همیشه این شکاف نرخ را نگه داشت و دیر یا زود باید این شکاف پر شود.
در صورت برداشتن این قدمها ميتوان به تک نرخی شدن بهای ارز دلخوش کرد. با این وجود، تمامی قدمهاي بعدی معطوف به قدم اول است. زمان نشان خواهد داد که آیا به راستی عوامل بیثبات کننده بازار ارز کنترل شده اند یا نه. منبع:دنیای اقتصاد
2- وقتی این اطمینان حاصل شد که بازار به ثباتی بلندمدت رسیده است و متغیرهاي تنشزا در افق زمانی طولانیتری ظهور نميکند، ميتوان به فکر کاهش نرخ ارز و رساندن آن به سطح مطلوب بود. از این رو ابتدا باید به فکر رساندن نرخ بازار آزاد به سمت نرخ مبادله ای بود و در صورت وجود ذخایر مناسب به نظر ميرسد که این توانایی برای بانک مرکزی وجود دارد تا این هدف را محقق کند.
3- پس از رسیدن نرخ آزاد به نرخ مبادلهای، دو مساله ميتواند مطرح شود. آیا ميتوان این نرخ را باز هم کاهش داد؟ آیا نرخی مثلا پایین تر از 2500 تومان برای دلار آمریکا اصولا در شرایط فعلی مطلوب است یا خیر؟ به نظر ميرسد که در شرایط فعلی این نرخ هم ميتواند انگیزههاي صادراتی و تولیدی را تضمین کند و هم از نظر روانی گویی این نرخ برای عاملان چندان بالا نیست. از این رو اگر نرخ آزاد به نرخ مبادلهای در سطح 2500 تومان برسد، دولت باید از واکنش احساسی ناشی از موفقیت، به دور باشد و مدعی نباشد که باز ميخواهد بهای ارز را کاهش دهد.
4- با نرخ مرجع چه باید کرد؟ در چند ماه گذشته یکی از سیاستهاي صحیح بانک مرکزی آن بود که عملا نرخ مرجع را تبدیل به نرخ حاشیه ای کرد و تا جای ممکن هر گونه برداشت دلاری را با نرخ مرجع از بین برد. اکنون به نظر ميرسد که دیگر برابری نرخ مرجع با نرخ مبادله ای آن چنان شوکی را به علت تخصیص محدود آن به کالاهاي با اولویت بالا بر بازار ایجاد نکند. با این وجود، این کار باید با شفافیت تمام و دادن سیگنالهاي اطلاعاتی به عاملان صورت گیرد و آنان را مطمئن کند که اصولا ارز زیادی با نرخ مرجع تخصیص داده نمیشده است.
البته اینکه آیا نرخ مرجع باید برابر با نرخ مبادلهای باشد، بستگی به تصمیم سیاستگذاران اقتصادی دارد. برخیها معتقدند که کالاهای تخصیص یافته با نرخ مرجع استراتژیک بوده و نميتوان ارز آن را به این سادگی افزایش داد. به هر شکل، چون اصولا تخصیص این ارز کاملا محدود شده است، مشکلات ناشی از فساد اقتصادی و دو گانگی نرخ در آن کمتر مشهود است و دولت بیشتر ميتواند به فرآیند تخصیص ارز نظارت کند. با این وجود، در بلند مدت نميتوان برای همیشه این شکاف نرخ را نگه داشت و دیر یا زود باید این شکاف پر شود.
در صورت برداشتن این قدمها ميتوان به تک نرخی شدن بهای ارز دلخوش کرد. با این وجود، تمامی قدمهاي بعدی معطوف به قدم اول است. زمان نشان خواهد داد که آیا به راستی عوامل بیثبات کننده بازار ارز کنترل شده اند یا نه. منبع:دنیای اقتصاد